|
|
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
خیلی زیبا بود دلم خواست شما هم بخونید . . ♥•٠· شیخ رجبعلی خیاط می گفت: من همیشه که نماز می خواندم، نماز امام زمان، نماز جعفر طیار و... حاجتی را از خدا می خواستم. یک بار گفتم هیچ حاجتی نخواهم و برای خود خدا نمازی بخوانم. تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن که خواجه خود روش بنده پروری داند شیخ رجبعلی همان شب خواب دید. در خواب به او گفتند: چرا دیر آمدی؟یعنی تو باید همان سی سال پیش به فکر این کار می افتادی. حالا بعد از یک عمر نماز خواندن به این فکر افتادی که نماز بخوانی بدون این که مزد و حاجت از ما بخواهی؟ آیت الله مجتهدی تهرانی
:: موضوعات مرتبط:
حكايات پند آموز ,
اخلاق و عرفان اسلامی ,
اخلاق عارفانه ,
,
:: برچسبها:
داستان نماز ,
داستان رجبعلی خیاط ,
نماز برای خدا ,
نماز برای خود خدا ,
نماز بدون مزد ,
ایت الله مجتهدی تهرانی ,
مجنون ,
عاشق ,
عشق ,
خدا ,
عشق به خدا ,
سجاده عشق ,
نماز ,
راز و نیاز با خدا ,
داستان خدایی ,
عاشق بنده ,
عاشق خدا ,
کانون طه ,
:: بازدید از این مطلب : 2124
تاریخ انتشار : پنج شنبه 20 شهريور 1393 |
نظرات ()
|
|
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
دیدار دانشجوی مشروب خور با ایت الله بهجت(ره) و لبخند امام زمان(عج) ♥•٠· دانشجوبود... دنبال عشق و حال، خیلی مقید نبود، یعنی اهل خیلی کارها هم بود،تو یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی.... از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم...قرار شد با مرحوم آیت الله بهجت(ره)هم دیدار داشته باشن..از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه... وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت...بچه ها تک تک ورود میکردن و سلام میگفتن،آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن... من چندبار خواستم سلام بگم...منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن...امااصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن... درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن... یه لحظه تو دلم گفتم: ""حمید،میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه...تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره...!!! تو که خودت میدونی چقدر گند زدی...!!! ""خلاصه خیلی اون لحظه تو فکرفرو رفتم... تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم،وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم،کارامو سروسامون دادم،تغییر کردم،مدتی گذشت،یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم،از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم، چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن،اما به هرحال قبول کردن... اینبار که رسیدیم خدمت آقای بهجت،من دم در سرم رو پایین انداخته بودم، اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود،تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن>> ""حمید..حمید...حاج آقا باشماست"" نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر... آهسته در گوشم گفتن...: """یکماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی...""" ((این داستان رو آیت الله احدی نقل کردند.. ****************** ترک هرگناه== نشاندن لبخند بر لبان نازنین حضرت مهدی علیه السلام... ترک هرگناه== برداشتن یک قدم در مسیر ظهور
:: موضوعات مرتبط:
مهدویت ,
اخلاق و عرفان اسلامی ,
اخلاق کاربردی ,
,
:: برچسبها:
دیدار دانشجوی مشروب خور با ایت الله بهجت ,
یکماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی ,
مهدویت ,
اللهم عجل لولیک الفرج ,
امام زمان ,
سخنان ایت الله بهجت ,
سخنان تصویری ایت الله بهجت ,
ایت الله بهجت فومنی ,
بهجت عارفان ,
گره کور ظهور ,
علل غیبت ,
کانون فرهنگی طه ,
کانون فرهنگی تبلیغی مردمی طه ,
:: بازدید از این مطلب : 1230
تاریخ انتشار : شنبه 15 شهريور 1393 |
نظرات ()
|
|
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
نقل است که بانویی همه زیورهای طلای خود را به جز یک قطعه که از همه زیباتر بود به مدرسه ای از نابینایان هدیه کرد تا خرج رفاه و آسودگی آنان شود. چندی بعد در خواب دید که به عالَم دیگر رفته و او را به بهشت برده اند و همه طلاهایش را در جعبه ای نزد او می آورند تا وی استفاده کند، آن بانو خوشحال می شود و می پرسد: من یک گردنبند قیمتی دیگر نیز داشتم، آن کجاست؟ پاسخ دادند: آن را برای ما نفرستادی، در همان عالَم ماند و به وارثان رسید...چون تمام دارایی ها و لذت های این جهان رو به فنا دارد، بهترین کار در جهان "تبدیل فانی به باقی" است و شیوه این کیمیاگری آن است که آدمی هرچه دارد نثار راه خدا کند، نزد خدا چیزی گم نمی شود بلکه هر لحظه افزون می گردد. این وعده الهی است، کسی که مال و نفس خویش را به او که "غنی بالذات" است بفروشد هیچ گاه زیان نمی کند، ثروتمندان حقیقی عالم کسانی هستند که خود را کارگزار ثروت الهی می دانند و می کوشند تا خدمتی کنند و کاری را رونق ببخشند. به فرموده حافظ: عرضه کردم دو جهان بر دل کار افتاده بجز از عشق تو باقی همه فانی دانست ♥•٠· استاد الهی قمشه ای
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان اسلامی ,
اخلاق کاربردی ,
,
:: برچسبها:
الهی قمشه ای ,
استاد الهی قمشه ای ,
سخنان استاد الهی قمشه ای ,
تبدیل فانی به باقی ,
غنی بالذات ,
کانون فرهنگی تبلیغی مردمی طه ,
کانون طه ,
:: بازدید از این مطلب : 1584
تاریخ انتشار : شنبه 15 شهريور 1393 |
نظرات ()
|
|
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
شب که انسان می خوابد، ملائکه موکل بر انسان او را برای نماز بیدار می کنند. و بعد چون انسان اعتنا نمی کند و دوباره می خوابد باز او را بیدار می کنند. دوباره می خوابد، باز او را بیدار می کنند... ♥•٠· این بیداری ها از روی مصادفه و اتفاق نیست، بلکه بیداری های ملکوتی است که به وسیله فرشتگان انجام می گیرد. اگر انسان استفاده کرد و برخاست، آنها تقویت و تایید می کنند، و روحانیت می دهند. وگرنه متأثر می شوند و کسل بر می گردند.. اگر از خواب برخاستید آن ملائکه را که نمی بینید، اقلاً به آنها سلام کنید و تشکر نمایید! "در خلوت عارفان" – ص 108
:: موضوعات مرتبط:
احادیث ,
توصیه های علما و بزرگان ,
اخلاق و عرفان اسلامی ,
اخلاق عارفانه ,
,
:: برچسبها:
بهجت عارفان ,
ایت الله بهجت ,
سخنان ایت الله بهجت ,
استجابت دعا ,
قران ,
نماز صبح ,
ایت الله بهجت فومنی ,
سخنان بزرگان ,
تشرف به خدمت امام زمان ,
کانون فرهنگی تبلیغی مردمی طه ,
کانون فرهنگی طه ,
کانون طه ,
:: بازدید از این مطلب : 2324
تاریخ انتشار : یک شنبه 9 شهريور 1393 |
نظرات ()
|
|
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
پدرم مرد دانایی بود گه گداری پندم میداد همیشه میگفت : پسر جان مبادا با آبروی کسی بازی کنی مبادا دختر مردم بشه چک نویس احساساتت مبادا دختری رو دلبسته خودت کنی و فرداها نتونی جوابگو باشی یک روز در جواب همه ی نصیحت هاش ، نیشخندی زدم و گفتم : ای بابا ؛ دوره ی این حرفا گذشته دخترای این دوره زمونه خودشون چراغ سبز میدن خودشون دلشونه... خودشون از خداشونه... ♥•٠· پدرم تو چشمام نگاه کرد و گفت : پسر جان زلـیـخـا زیاده ، تو " یـوسـف " باش...!!! همین که این جمله رو شنیدم مو به تنم سیخ شد زبونم بند اومد دیگه هیچ جوابی نداشتم که بدم واقعا هم حق میگفت همیشه زلـیـخـا زیاد بوده و هست ؛ اون منم که باید " یـوسـف " باشم.....
:: موضوعات مرتبط:
حكايات پند آموز ,
اخلاق و عرفان اسلامی ,
اخلاق عارفانه ,
,
:: برچسبها:
یوسف ,
یوسف پیامبر ,
پاکدامنی یوسف ,
توصیه ,
پند پدر ,
همیشه زلیخا بوده و هست ,
احسان ,
نیکی ,
داستان حضرت یوسف ,
داستان کوتاه پیامبران ,
داستان ,
داستان کوتاه ,
داستان کوتاه اخلاقی ,
داستان کوتاه مذهبی ,
اندیشه و مذهب ,
وبگاه کانون فرهنگی تبلیغی طه ,
کانون فرهنگی طه ,
:: بازدید از این مطلب : 1697
تاریخ انتشار : پنج شنبه 30 مرداد 1393 |
نظرات ()
|
|
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان اسلامی ,
اخلاق کاربردی ,
,
:: برچسبها:
شاه کلید خوشبختی ,
نماز ,
نماز اول وقت ,
اول وقت ,
ستون دین ,
توصیه معصومین ,
تجلی بندگی ,
عبودیت ,
خدا ,
عشق به معبود ,
خلوتی با خدا ,
عشق آسمانی ,
کانون طه ,
:: بازدید از این مطلب : 1887
تاریخ انتشار : سه شنبه 28 مرداد 1393 |
نظرات ()
|
|
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
آیت الله العظمی شیخ محمد تقی بهجت در حاشیه قرآن شخصی خود اینگونه نوشته بود ♥•٠· هر کس در بین الطلوعین یعنی بین فجر کاذب و فجر صادق ( 5 دقیقه قبل از اذان صبح تا 5 دقیقه بعد از اذان ) این ذکر را بگوید هر حاجتی داشته باشد برآورده میشود ولو اگر تشرف به خدمت امام زمان (عج) باشد: ✅صلوات (14 بار) ✅یا مولای یا صاحب الزمان ادرکنی (40 بار) ✅صلوات (14 بار)
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان اسلامی ,
اخلاق عارفانه ,
,
:: برچسبها:
ایت الله بهجت ,
سخنان ایت الله بهجت ,
استجابت دعا ,
قران ,
نماز صبح ,
ایت الله بهجت فومنی ,
سخنان بزرگان ,
تشرف به خدمت امام زمان ,
کانون فرهنگی تبلیغی مردمی طه ,
کانون فرهنگی طه ,
کانون طه ,
:: بازدید از این مطلب : 1987
تاریخ انتشار : شنبه 25 مرداد 1393 |
نظرات ()
|
|
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
:: موضوعات مرتبط:
احادیث ,
احادیث امامان معصوم(علیهم السلام) ,
اخلاق و عرفان اسلامی ,
اخلاق کاربردی ,
,
:: برچسبها:
حدیثی از امام صادق ,
امام صادق ,
چهار اصل زندگی در کلام صادق آل محمد ,
کانون طه ,
وبگاه کانون فرهنگی تبلیغی مردمی طه ,
کانون فرهنگی تبلیغی طه ,
:: بازدید از این مطلب : 1896
تاریخ انتشار : شنبه 25 مرداد 1393 |
نظرات ()
|
|
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
حضرت یوسف از بالاى قصر جوانى را دید كه با لباسهاى مندرس از كنار قصر عبور مى كرد، جبرئیل به حضرت عرض كرد: این جوان را مى شناسى ؟ حضرت یوسف فرمود: نه . جبرئیل فرمود: این همان طفلى است كه در گهواره به سخن آمد و نزد عزیز مصر به پاکدامنی و طهارت تو شهادت داد .. حضرت یوسف فرمود: او را بر من حقى است ، پس دستور داد، جوان را آوردند و امر كرد او را لباسهاى فاخر پوشانیدند و انعام زیاد در حق او ارزانى فرمود... با نگاه به این منظره جبرئیل به خنده آمد ! حضرت یوسف فرمود: آیا احسان ما كم بود كه به نظر تحقیر تبسم كردى !؟ جبرئیل عرض كرد. غرض از خنده من این است تو كه مخلوقى هستى در حق این جوان به واسطه یك شهادت بر حقى كه درباره تو در حال خردسالى و بى اختیاری داده بود این همه احسان كردى ، پس پروردگار بزرگ در حق کسی که بر توحید و وحدانیت او گواهی داده ، چقدر احسان خواهد فرمود ... ┘◄ خزینة الجواهر مرحوم نهاوندى
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه ,
پيامبران ,
حكايات پند آموز ,
اخلاق و عرفان اسلامی ,
اخلاق کاربردی ,
,
:: برچسبها:
یوسف ,
یوسف پیامبر ,
احسان ,
نیکی ,
داستان حضرت یوسف ,
داستان کوتاه پیامبران ,
داستان ,
داستان کوتاه ,
داستان کوتاه اخلاقی ,
داستان کوتاه مذهبی ,
اندیشه و مذهب ,
وبگاه کانون فرهنگی تبلیغی طه ,
کانون فرهنگی طه ,
:: بازدید از این مطلب : 2059
تاریخ انتشار : شنبه 25 مرداد 1393 |
نظرات ()
|
|
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان اسلامی ,
اخلاق کاربردی ,
,
:: برچسبها:
اثار استغفار ,
استغفار ,
در محضر استاد ,
آمرزش گناه ,
توبه ,
تسبیح ,
هر وقت باطی ات تمام شد ,
کانون فرهنگی طه ,
:: بازدید از این مطلب : 2291
تاریخ انتشار : پنج شنبه 23 مرداد 1393 |
نظرات ()
|
|
|
|
|