راه عملی کسب خصلتهای دوست داشتنی
یکی از نکات مهمی که ما انسانها درباره خود باید بدانیم، یکپارچگی بدن و نفس است. در اینجا قدری درباره این یکپارچگی توضیح می دهیم و در ابتدا از حدیثی در نهج البلاغه کمک می گیریم که عمل کردن به آن نقش مهمی در اصلاح مشکلات فردی ایفا می کند. اگر از متخصصین زیست شناسی بخواهیم که درباره انسان نظر دهند، از سلولها و بافتها و اندامها و ارگانیسم زنده صحبت می کنند. اگر از یک فیلسوف بخواهیم درباره انسان نظر دهد به ذهن انسان توجه می کند. همینطور روانشناسان به ذهن و روان انسان توجه می کنند. آنچه مطالعه اش برای جامعه شناسان اهمیت دارد هویت جمعی است و تفکر خود را بیشتر معطوف به آن می کنند. هر کسی از منظر مطالعات و دغدغده های شخصی خود است که درباره انسان نظر می دهد. اما حقیقت انسان چیست؟
قبل از اینکه به این سوال پاسخ دهیم به سراغ یکی از جملات کوتاه از امیرالمومنین می رویم که در شماره 207 کلمات قصار نهج البلاغه آمده است:
إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا وَ أَوْشَكَ أَنْ یَكُونَ مِنْهُم
اگر شخص بردباری نیستی، خودت را به بردباری بزن زیرا هر که خود را به قومی شبیه کند بعید است که جزو آنها قرار نگیرد.
مطابق این فرمایش امیرالمومنین، هر کس زود عصبانی می شود و از کوره در می رود، راه درمان دارد. او باید خودش را شبیه انسانهای بردبار نشان دهد. به عبارت دیگر ادای آنها را در بیاورد و در سبک زندگی و نوع نگاه و جور حرف زدن خودش را شبیه و شبیه تر به آنها بکند تا اینکه سرانجام خصلت آنها را در درون خود بیاورد.
این توصیه فقط برای انسانهای عصبی نیست. هر کسی که از هر مشکل فکری و روانی رنج می برد می تواند از این راهکار امیرالمومنین که از بزرگترین انسان شناسان تاریخ است استفاده کند. مثلا کسی که خسیس است سعی کند خود را به سخاوت بزند یا کسی که بدزبان است ادای کسانی را در بیاورد که عفت زبانی دارند. کسی که ترس های بی مورد دارد در مواقع ترس وانمود کند که شجاع است.
کسانی که نسبت به واجبات دینی سستی و سهل انگاری می کنند، در معرض خطر بزرگی هستند زیرا سستی در انجام دادن اعمال درست، باعث می شود که افکار و عقاید درست هم آهسته آهسته از بین برود. بنابراین احکام شرعی را هرگز نباید به بهانه های واهی ترک کنیم
از اینجا معلوم می شود که جسم و رفتار ما تأثیر زیادی در نفس و روحیات ما دارد به گونه ای که با ایجاد تغییرتی در نحوه صحبت کردن و نشستن و تقلید رفتار دیگران، می توانیم روحیه آنها را هم آهسته آهسته کسب کنیم و در خود حاضر کنیم. به عبارت دیگر، ظاهر ما در باطن ما تأثیر دارد؛ یعنی بدن ما در نفس ما موثر است، اما نفس و بدن رابطه دوطرفه ای دارند. یعنی حالات فکری و روانی ما هم در رفتار ما تأثیر می گذارند. مثلا افرادی که حالات افسرده دارند، در نوع نشستن و صحبت کردن هم با دیگران فرق دارند. ازاینجاست که می توانیم به قانون ارتباط متقابل نفس و بدن پی ببریم. مطابق این قانون نفس انسان و بدن انسان با یکدیگر ارتباط و تأثیر و تأثر متقابل دارند.
افرادی که این ارتباط نفس و بدن را قبول دارند، در می یابند که برای اصلاح افکار می توان از راه جسم وارد شد. این نکته کلیدی است که بخش عظیمی از معارف اسلامی را می تواند برای ما واضح کند. از اینجاست که اهمیت رعایت احکام شرعی معلوم می شود زیرا تبعیت درست از احکام شرعی – مطابق قانون بالا – باعث اصلاح شدن فکر و ایجاد باورهای درست می شود و در نقطه مقابل، توجه و توکل به خدا و داشتن نیتهای خالصانه سبب می شود که اعمال انسان اصلاح شود.
بنابراین می توانیم بگوییم که برای درمان بیماری های ذهنی، می توانیم از عبادتهای جسمانی هم کمک بگیریم. به عبارت دیگر هر کس در انجام عبادات الهی کوشا باشد ذهنش هم اصلاح می شود. پس کسی که از نظر عقیده دینی دچار بیماری شک است وظیفه دارد ابتدا از راه مطالعه و پرسش از دانایان، به شکل منطقی به سوالهای دینی خود پاسخ دهد؛ اما اگر مشاهده کرد که مشکل اصلی او یافتن پاسخهای منطقی نیست بلکه به بیماری فکری شک مبتلاست، برای برطرف کردن این مشکل فکری می تواند از راه بدن وارد شود یعنی با انجام اعمال شرعی صحیح به خدا نزدیک شود و از این راه مشکلات فکری خود را حل کند. زیرا رفتارهای الهی، فکرهای الهی در انسان ایجاد می کند.
مطابق این فرمایش امیرالمومنین، هر کس زود عصبانی می شود و از کوره در می رود، راه درمان دارد. او باید خودش را شبیه انسانهای بردبار نشان دهد. به عبارت دیگر ادای آنها را در بیاورد و در سبک زندگی و نوع نگاه و جور حرف زدن خودش را شبیه و شبیه تر به آنها بکند تا اینکه سرانجام خصلت آنها را در درون خود بیاورد
از اینجا متوجه می شویم که کسانی که نسبت به واجبات دینی سستی و سهل انگاری می کنند، در معرض خطر بزرگی هستند زیرا سستی در انجام دادن اعمال درست، باعث می شود که افکار و عقاید درست هم آهسته آهسته از بین برود. بنابراین احکام شرعی را هرگز نباید به بهانه های واهی ترک کنیم.
حال به سوال اولی که پرسیدیم باز می گردیم که آیا حقیقت انسان چیست؟ برای شناخت انسان به سراغ کتاب خدا می رویم و به این دو آیه توجه می کنیم که درباره لحظه مرگ انسان صحبت می کنند:
قُلْ یَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذی وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ (سجده، 11)
اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حینَ مَوْتِها وَ الَّتی لَمْ تَمُتْ فی مَنامِها فَیُمْسِكُ الَّتی قَضى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ (زمر، 42)
از کنار هم گذاشتن این دو آیه می توانیم بفهمیم که حقیقت انسان همان نفسش است زیرا در آیه اول خدا به انسانها می گوید «شما را می میراند» و در آیه دوم می فرماید «نفسها را می میراند».
با این مقدمه معلوم می شود که حقیقت انسانها همان نفس هایشان است نه جسمهایشان. بنابراین، همه اعضاء و جوارح ما نیز با نفسمان مرتبط هستند و جزء آن هستند و به عبارت بهتر شکلی جسمانی از نفس ما هستند. بنابراین نفس و جسم ما با یکدیگر در ارتباط هستند یعنی هر یک می تواند بر دیگری تأثیر بگذارد و با این توضیح، گفته امیرالمومنین در ابتدای این مطلب را به یاد می آوریم که با تقلید از دیگران، خصلتهای آنها را هم در خود زنده کنیم.
منبع:تبیان
:: موضوعات مرتبط:
تحقيقات،مقالات ,
دوست ,
نهج البلاغه ,
معارف نهج البلاغه ,
,
:: برچسبها:
راه عملی کسب خصلتهای دوست داشتنی ,
نهج البلاغه ,
خصلتهای دوست داشتنی ,
:: بازدید از این مطلب : 3216